من اینروزها

آخرین مطالب

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۳ مهر ۹۷ ، ۰۰:۳۲
سرمست ...

و قسم ب باران ، ب شب ، ب اسمان 

قسم ب رنج های پایان ناپذیر یک مرد ،به بی خوابی اش  اضطرارش ، سکوتش ، پریشانی اش ، زبان ناتوانش ، سرگردانی اش ،افکارش ، بی گناهی اش 

قسم ب دختر ، ب اشک هایش ، ب غم هایش ، ب بی قراری هایش ، ب دعاهایش  برای مرد

وقسم ب کلمات ب حرف ها نقل قول ها 

ک زندگی آسان ندارد 

۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۰
سرمست ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۳۲
سرمست ...

اینکه این دیگه احتمال زیاد آخریه اصلا برای من خوشحال کننده ک نبود هیچ گریه ام هم بند نیومد .... میشه بمونی ... میشه!؟ میشه؟ میشه !؟ اگه ببرتت خارج منم باید بیام باهات ، فهمیدی؟؟؟ فهمیدیی ؟ فهمیدی؟ بفهم توروخدا 

خیلی بدی خیلی خیلی

۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۰
سرمست ...

شام غریبان بود، در امامزاده ی بی نام و نشان نشسته بودم حال زیارت داشتم جامعه کبیره خواندم اشک میریختم ب عبارت وَ کهفَ الوَرا رسیدم تکرار کردم باران می آمد شبش خواب دیدم رویا بود اضطرار داشتم دلم شکسته بود میدویدم گریه میکردم خانم حضرت زهرا را حس کردم ک ب دنبالم میآمد حیران ایستادم یادم نمی آید  فقط یادم است خانم  بر روی کف دستم نوشت یابن الفاطمه ماندم منظورشان حضرت مهدی ست یا اباعبدلله  نوشته قرمز بود در کف دستم پخش شد با من همکلام شده بودند از خیلی چیزها برایم  گفتند هیچکدام یادم نیست حیف امان ازین حافظه حیف حیف اما بگمانم به خودم میگفتم دیدی محال نبود دیدی تو هم میتوانی ببینیشان ... فقط همان کلمه .. یابن الفاطمه ... یابن فاطمه...

۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۸:۵۵
سرمست ...

به وسعت ِ رنجِ این شب ها قسم

دین از سیاست جدا نیست..

۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۴:۲۱
سرمست ...