دیروز گفتم هیچ وقت نمیبخشمت خودخواه ... زهی خیال باطل :)
باید خود را به وسعتی رساند باید خود را به وسعتی رساند باید
با منی که بشدت نیازمنده یه خواهر زاده ی سفید و تپل مپله زیر یه سال و نیم ک فقط بخنده و سه چهار روز در هفته هی بیان خونمون تا بچلونمش و بندازمش بالا پایینو گازش بگیرمو براش اسباب بازیو لباسای رنگ و وارنگ بخرمو باهاش بازی کنم و هله هوله بخوردش بدم تا کیفه دنیا رو کنه و باهم بریم پارک سرسره سواری و باهم باب اسفنجی ببینیمو وقتی خوابه زل بزنم بهش و محو ارامشش بشم و
بمیــرم بـراش
باید چیکار کرد ؟؟؟
.
+، عجق خالهه ، ژیگر خالهه، قفونت بشم :'( کجایی
ّ+بخدا قول میدم اگه بیای هم پوشکتو عوض کنم هم خر بشم تا سوارم بشی هم کتابامو از جلو دستت بر ندارم ک خط خطی و پارشون کنی :'( درد و بلات به جوونم
- لعنت به محالاات :|
یا مَدارَ الدَهـر
و نَوامیسُ الْعَصر
+ شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است...
+ وَاسْئَلُوا اللّهَ مِن فَــضلِه........ اَسئَلوا ...
_یه روزایی هس ک حتی از اومدن بارونم دیگه خوشحال نمیشی
چون تو خونه باید با چتر راه بری ، تو اتاقت شنا کنی تا کتابای بیچارتو و اون کتاب سهرابو ک امانته نجات بدی و گند بخوره تو کله زندگیت
حتی به جانمازه جنوب و مهره کربلا هم رحم نکرد
ینی میخوام بگم دنیا اینجوری تا میکنه همینقد لامروتانه
.
هر دم از این باغ ...
فقط اونجایی ک گرگ عاشق ب آهوش میگه:
گرگ هاری شده ام...
منشین با من ! با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی چ نیازی چ غمی ست؟
یا نگاه تو که پر عفت و ناز به من افتد ، چه عذاب و ستمی ست!؟
دردم این نیست ولی
دردم این است که من ، بی تو دگر ، از جهان دورم و بی خویشتنم...
پوپکم ،آهوکم!
تا جنون فاصله ای نیست
از اینجا که منم ...
منشین با من با من منشین .... گرگ هاری شده ام
فریاد
مرا تو برده ای دگر از یاد
شکسته ام من
هرچه بادا باد
رها
چو برگه خسته در باد